- مرده دل
- دل مرده، افسرده، بی حال، ملول،
برای مثال طبیب راه نشین درد عشق نشناسد / برو به دست کن ای مرده دل مسیح دمی (حافظ - ۹۴۰)
معنی مرده دل - جستجوی لغت در جدول جو
- مرده دل
- افسرده خاطر، سرددل، ملول
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
حالت و کیفیت مرده دلی افسردگی دل مردگی مقابل زنده دلی
افسرده خسته دل پژمان
کسی که از شدت عشق دل وی اسیر شده باشد
مرده دل
خوشحال، روشن ضمیر
صادق و بی نفاق، مردم صادق و بی نفاق، بی مکر و حیله
هاتک استار هتاک فاش کننده اسرار مقابل پرده دار پرده پوش
کنایه از فرزند، قرّة العین، درّ
مرده شور، آنکه مردگان را غسل می دهد، غسال
غم دل، غم، غصه، گله، شکایتی که در دل نهفته باشد
راستگو، بی ریا، بی مکر و حیله، بی کینه، پاکیزه درون، زودباور
کسی که راز دیگری را فاش کند و او را رسوا و بی آبرو سازد، برای مثال اشک من گر ز غمت سرخ برآمد چه عجب / خجل از کردۀ خود پرده دری نیست که نیست (حافظ - ۱۶۴) ، بی شرم، گستاخ
گره دل اندوه
مردم دل افسرده و دل مرده
کسی که شغلش بردن مردگان بگورستان است
کسی که شغلش شستشو و غسل دادن مردگان است
مرده ریگ
غم دل، غصه درونی
کنایه از فرزند است
دلتنگ، ملول. رنجیده
روشن ضمیر، روشن روان، مقابل مرده دل و افسرده دل، خوشحال، شاد
Lively
живой
lebendig
жвавий
żywotny
animado
animado